۲۴ بهمن ۱۳۸۷

حيف شد ايران 1 - کره جنوبی 1


ديروز بازی و بايد می برديم ، برهانی و اکبرپورو دير آوردن تو ميدون... بچه ها تازه خودشون و پيدا کردن ... فکر کنم بقيه بازی هارو ببريم

دروازه بان که عالی بود... دفاع بايد توپ برگشت و جمع می کرد... يه کم ، کم آورديم ووو تلافيشو سر عربستان در مي ياريم

کره ای ها چيزی نبودند

۲۰ بهمن ۱۳۸۷

برف باز در تهرون


عجب شهر با حاليه اين تهرون ، ديروز صبح از خونه اومدم بيرون ، بارون می اومد ، بزرگراه ستاری و تا سر حکيم اومدم بالا ، برف و بارون قاتی پاتی ، همت که رسيدم برف سنگين بود

يه خورده بالا تر ، بالاهای يادگار بايد زنجير می بستيم ،،،، من که يخ شکن دارم

پيست توچال هم از سنگينی برف امکان اسکی نيست،،، پائين های خيابون نواب هم آفتاب بود

جان من اونائی که تهرون نيستن ، حال می کنن

۱۶ بهمن ۱۳۸۷

پدر


دوازده سالم بود ، تو دفتر بابا بودم ، پدربزرگ اومد ، بابا خوب نبود با بابا بزرگ


بابا خوب حرف نزد ، بی محلی کرد ، بابابزرگ با قطره اشکی گوشه چشم رفت .... و خيلی زود برای هميشه رفت

وقتی از دفتربيرون می اومدم به بابا گفتم ،،،،وقتی بزرگ شدم من اين رفتار و با شما نمی کنم

ديشب رفتم خونه بابا ، کم بهش سر می زنم ، زنگ زده بودم اونجا می رم

چند بار بابا بهم زنگ زد : کجائی ، چشمم به در خشک شد

بابا يه شنل انداخته بود رو شونش ، تکيه زده بود به ديوار ، سرش روگذاشته بود رو ديوار

بهم گفت ک مگه نگفتی مثه من رفتار نمی کنی

،،،،،

وقتی می رفتم خونه پهلوی دخترام ، بابا يه چشمش گريه بود ، يه چشمش خنده

۱۳ بهمن ۱۳۸۷

صفر ايرانپاک


خيلی وقتها ، اونموقع که دانش آموز بودم ، از روی سکوهای تماشاگرها تو استاديوم امجديه براش هورا کشيده بودم . آقای گل بازی های شهرآورد تهرون بود. تو بازی های پرسپوليس و استقلال از همه بيشتر گل زده بود. هفت گل بالاترين آمار بود ، که ايرانپاک اونو داشت.

سال 59 آخرين بازی رسميشو مقابل استقلال انجام داد و کفشاشو آويزون کرد.

نوروز 76 رفته بودم استکهلم ، يکی از همکارا واسه برادرش سوغاتی فرستاده بود، بردم واسش ، منو برد سر زمين فوتبال ، ايرونی های استکهلم يه تيم فوتبال داشتن صفر مربيش بود ،،، خيلی خوشحال شدم باهاش دست دادم ، يه قهوه هم مهمونم کرد.

ديروز شنيدم در يکی از بيمارستان های استکهلم براثر سرطان فوت کرده ، خدا بيامرزدش....