۱۹ بهمن ۱۳۹۱

Blue اتوبوس محبوب من

صبح ها که میرم سر کار ، می دونی که ، باید از بالا های شهر که سردتره، بیام Richmond Hill Center هوا اون بالاها تا منفی 25 هم می رسه ، ایستگاه اتوبوس سرد وخالیه ، یه سرمای قطبی، مغز استخون آدم می ترکه....
همیشه یه مه چسبناک ، همه هوا رو گرفته، سرما خودشو از کوچکترین درز لباس ، از فاصله بین آستین و دستکش ، ازلای دندون ها... از یه نفس ، بزور به آدم تحمیل می کنه ، می گه من هستم.....
این موقع ها هیچی دلپذیرتر از تابلوی بالای اتوبوس های Blue نیست... آدم زنده می شه، از بالای تپه سرو کلش پیدا می شه ، یه چند تا آدم یخ بسته که بالاتر سوار شدن ، تو پناه گرماش ظاهر می شن... سوار که می شی، قبل از حس کردن گرمای بخاری اتوبوس ، این امیدواریه که گرمت می کنه..... اما
مقصد نهایی Finch station هستش... بعضی وقتا ... اتوبوس  Blue محبوب من وارد ایستگاه Richmond Hill Center نمی شه ، مستقیم می ره ته خط ،همش بلند گوی اتوبوس اینو اعلام می کنه ، که اونا که می خوان برن این ایستگاه ، پیاده بشن با اتوبوس بعدی برن. ... ...
دلم نمی آد اتوبوس مهربون وترک کنم.. همش یه ایستگاه و باید پیاده برم........
آدم که واسه یه ایستگاه بی مرام نمی شه.. می شه