۲۵ دی ۱۳۸۶

آبکنار

هر وقت صحبت از مرداب می شه ، همه ياد مرداب انزلی می افتن و شهر انزلی ،،،، با اينکه شهر قشنگيه ولی ديگه يه بندر تجاريه ، با همه امکانات و آلودگی های شهرهای بزرگ .... ولی اونطرف مرداب يه دنيای ديگس ،

دور از هياهوی بندر انزلی... روستای آبکنار با همه زيبائی هاش ، لابلای برگای پهن شقايق ، در سکوتی که فقط با صدای بال سنجاقکها شکسته می شه ، کنار آب خوابيده

مردمون مهربونی داره ، داداشم تازه دانشکده پزشکی رو تموم کرده بود ، اونجا طبيب جان مردم بود ، به بهونه ديدن برادر اونجا می رفتم... چه ماهی های کپوری که پس از يه روز کامل قلاب اندازی نگرفتم.. وچه ساعتائی که محو بازی مرغابی های خودکا نشدم

کار مردمش برنج کاری ، ماهی گيری وپرورش کرم ابريشم و توليد ابريشمه

چه جوری می رن اونجا؟

از انزلی ده پونزده کيلومتر که رفتی سمت آستارا ، می رسی به روستای کپورچال ، سمت چپ ده کيلومتر ديگه کنار مرداب برو، رسيدی ديگه... يعنی مرداب و دور زدی.. از طرف صومعه سرا و فومن هم راه هست ، ولی اين راه سرراست تره

حالا حاليت می شه مرداب زيبا يعنی چی

۴ نظر:

ناشناس گفت...

آخيش گفتي انزلي داغ دلم تازه شد
ما بچه تهرونا نمي دونم چرا هر وقت ميريم انزلي مقادير مفصلي به بهانه" چرا در ديزي بازه؟ چرا دومنت درازه" کتک مي خوريم" البته خوشبختانه پسرامون که کتک خورشون ملسه شامل اين بند مي شن " خواهش مي کنم انجمنهاي حمايت از آداب و سنن مازندران پلاکارد اعتراض نزنن که منظورم فقط تبلبغات و جلب توريست براي کشف و آشنايي با انواع و اقسام روشهاي مهمان نوازي در خطه سر سبز شمال بود .
اون برگاي شقايق جون مي ده واسه اينکه تو يه قايق لم بدي رو به آفتاب، دستت و بندازي روي برگا که وقتي داري از بينشون آروم آروم رد مي شي نوازشت کنن ،راستش يه بار رفتيم ماهيگيري يه صبح نا بعد از ظهر فقط يه دونه از اين" ماهي لجن خورا" که شکل کوچيک شده گربه ماهين، منظورم اينه که شبيه اونا سبيل دارن افتاد تو قلابم فقط چهل و پنج دقيقه داشتم سعي مي کردم بدونه اينکه دستم به سيبيلاش بخوره بندازمش تو آب " اصلا " فکر نکنيد چندشم شده بودا، نه با با وا قعا" داشتم با طبيعت حال مي کردم!!!!! يه بار نشسته بودم دم مرداب همچي داشتم کيف مي کردم يه دفعه مثل طرقه از جام پريدم آخه يکي از اون مرغابي گوگوليا که تعريفشونو مي کنيد همچي به هواي کيک تو دستم نوکم زد که فاز رو فاز شدم خلاصه قلبم بيرون از دهنم ميزد و رنگمم شده بود مثل اليور تويسته تو نوانخونه ! اين شد که يه نيم ساعتي از رفتن کنار آب به شدت پرهيز مي کردم آخه يه دونه از ون نامرداش، نمي دونم، اهلي بود، چه جوري بود مثل بول داگ مي ذاشت دنبالت !خوب ديگه ما هم اينجوري تفريح مي کنيم- ديگران حسوديشون نشه که اين مدل تفريحات خاصه مال اعيون و اشرافه که ما باشيم. لپ کلام که يه مدته از ترسه انواع و اقسام سکته هاي ريزو درشتو انواع بلا ياي طبيعي و مردمي، پام و انزلي نذاشتنم اما اينجا رو که گفتيد حال کردم برم انشاءالله به کتک خوردنش مي ارزه !!!! عکسش که خيلي نازه

ناشناس گفت...

جاي زيبايي بايد باشه اما ما نمي دونيم اينهمه جاي زيبايي كه معرفي شده كي وچطوري بريم البته هميتقدر كه عكساي زيباشونو مي بينيم اينجا كلي برامون لذت داره

ناشناس گفت...

!aghaye farzad weblog e khobi darid

ناشناس گفت...

وای چه عکس خوشگلی!!
آره واقعن دیگه بندر انزلی تکراری شده...
از لاهیجان به سمت رودسر ساحل چمخاله هم خیلی قشنگ و تمیزه خصوصن جاده های فرعی منتهی به ساحل طبیعت بکری دارند.بعید نیست تو این فصل هم هنوز سبز باشند.یک جای مخصوص هم برای ماهیگیری داره.بدرد شما می خوره که زیاد سفر می ری.