





پشت کلبه ، يه زمين بی مصرف افتاده . چند ساليه توش کشاورزی نمی کنند .... شده يه علفزاره بی مصرف ، صاحبش فروشندس ، ولی قيمت زمين و خيلی بالا می گه..... همين و داشته باشيد.
همه ساله تو بازار رشت ، جمعه بازار، بابلسر، ميانکاله ، نشتارود وخيلی جاهای ديگه تو شمال می بينی ، شکارچی های غير مجاز ، پرنده های کمياب مهاجر و که از سرمای سيبری به مرداب های ايران پناه آووردن و به دام میندازند ، يا با تفنگ سرپر شکار می کنند و با بال شکسته ، با بدنی پر از ساچمه با تنی پر درد تو بازار عرضه می کنند ، تو بساطشون می تونی خوتکا ، اردک سر قهوه ای ، مرغابی کاکل دار سيبری و خيلی پرنده های زيبا و کمياب و ببينی..... خريدارها ميان واسه خوردن يه فسنجون برا اين شکم کارد خوردشون اونا رو می خرن و......
می خوام زمين و بخرم .... دورشو سقفشو يه فنس کشی اساسی کنم ، يه برکه توش درست کنم ، مرغابی های کوچولو رو بخرم اونجا نگهدارم ، يا حتی تکثير کنم ، اول بهار هر سال پرشون بدم برن سيبری ..... شايد سال ديگه تو آسمون شمال ايرون پرنده های بيشتری پر بکشن ، منم رويا های بچه گیا مو بال وپر بدم دوباره...
۲ نظر:
و نامش ؟؟؟ سرزمین خدا...
میدونید به چی فکر میکنم؟به پناه دادن به یه مرغابی کوچیک که بالش شکسته و تنش پر از ساچمه اس.. رویای بچگیتونو دوست دارم و امیدوارم یه روز واقعی واقعی بشه
ارسال یک نظر