اهمیت خاطرات درآنست که انگار بخشهایی از وجود آدمی در آنها به جا مانده اند و او بدون این خاطرات وجود ناقص و تکه پاره ای است که نمی تواند هویت واقعی خود را در اکنونی که به سر می برد، بازیابد و از این روست که مدام به گذشته رجوع می کند و به خاطرات محو و مبهمی که درحال فراموشی است، سرک می کشد تا جلوی فروپاشی وجودش را بگیرد.
گویی اگر این خاطرات فرّار و گریزپا از دست بروند، دیگر چیزی وجود ندارد تا از او در برابر جریان مهارناشدنی زمان مراقبت کند و او برای همیشه به سرگشته ای در جستجوی تکه های گمشده اش در زمان از دست رفته تبدیل می شود.
گویی اگر این خاطرات فرّار و گریزپا از دست بروند، دیگر چیزی وجود ندارد تا از او در برابر جریان مهارناشدنی زمان مراقبت کند و او برای همیشه به سرگشته ای در جستجوی تکه های گمشده اش در زمان از دست رفته تبدیل می شود.
۲ نظر:
جالب بود.
اين مطلب بسيار جالب و بجاست.به قول شاعري: گياه حيات ما/ ريشه در ديروز دارد/ شكوفه در امروز/ و ميوه ي اميد در فردا!/ ستاره ديروز/ سرزمين خاطرات ماست!/ از آنچه شديم/ از آنچه كرديم/ از آنچه نكرديم/ يا نتوانستيم/ با سرشك و لبخند ها/ و قضاوت هاي بي رحم/ بر كردار!
انسان با مرور خاطرات خود را بهتر ميشناسد كه در چه شرايطي، چه عكس العملهايي ممكن است از او سر بزند كه صحيح يا غلطش را هيچكس بهتر از خودش نمي فهمد. اين نوشته شما مرا در نوشتن خاطرات، كه هميشه در فكرش بودم ولي انجام نمي دادم ترغيب كرد.
با تشكر
شهدخت
ارسال یک نظر