۲۲ دی ۱۳۸۶

شما اينکارو نکنيد











اين سه چار روزه ، عجب سرمائی بود ، من هم که نصيحت بردار نبودم ، اين سفرو رفتم شمال ، حالا هرچی شما آدمای عاقل ، گفتيد ، مگه بخرج من رفت ، جاده رشت ورفتم يه عروسی ، بعدش رفتم سراغ کلبه کوچولوم ، درختای شکسته از برف... خيلی حالم گرفته شد ، چند تا از درختا شکسته بودن...شاخه های شکسته رو چی کار کردم؟






حتم داريد نسوزوندمشون... اونا که می شد قلمه زدم.. حالا بهار که شد ، عوض يه درخت سبز و تناور... ده تا نهال سرزنده دارم ...شايد دو سال ديگه ، يه باغ بزرگ از شمشاد ، موورد ، شمشاد هندی ، نسترن و ختمی درختی داشته باشم.






از سمت چالوس برگشتم ، برف خروار خروار می امد. ماشينا گير کرده بودن ، يه تجربه جالب.... من يخ شيکن داشتم ، برا همين لازم نبود هی زنجير بازو بسته کنم ، چون جاده يه تيکه يخ زده بود ، يه تيکه خشک خشک ، واسه همين اونا که از زنجير استفاده می کردن ، تو زحمت بودن ، اما تجربه جديد چی بود ، ماشينا واميستادن زنجير عوض کنند ، با اينکه روشن بودن ، روغن گير بکسشون يخ می زد . خيلی ها تو جاده مونده بودن... پليس مردمو سوار می کرد به نزديکترين قهوه خونه می رسوند... ماشينا ول بودن توجاده.. خدائيش گشت پليس همینجوری می چرخيد ، مواظب ماشينای بی صاحب هم بود





ولی نه ماشينامون ماشينه ، نه راننده هامون راننده ، اين موقع ها تو جاده نريد ، خيلی خطريه





۵ نظر:

ناشناس گفت...

نه عمووووووووو ؟ شما تو اين هوا رفتيد شمال ؟
مي دونيد چي کار کرديد ؟ اول : تو هواي برفي و يخبندان رفتيد شمال دوم توي اون سرماي خفن باغبوني کرديد ( بعد از اون آنفولانزاي سخت )سوم از جاده چلوس برگشتييييييييييييييييييييييد ؟ اين همه سفارشهاي پس و پيش ديگران واقعا " کارساز نبودن ؟ آخه خداوکيلي چالوس که روز روزش خطر ريزش سنگ و بسته شدن داره چه برسه تو هواي برفي وکوراني ؟ ولي خوب خدائيش از تو خونه موندن و در و ديوار و تماشا کردن که بهتره خدا رو شکر که سلامت برگشتيد و خوش گذشته اميدوارم همونطور که گفتيد خودتونم ديگه تو اين هوا نريد شمال –اما به اينکه تو بهار يه باغچه پر از نهال سبز و جوونو با طراوت داشته باشيد مي ارزه ولي براي همين يه بار ،مي گم چقدر قشنگه که آدم از دل اين همه برف ويخ و سپيدي ،بهار و گرمي و سبزي شکار کنه
" بازم يواشي مي گم ايول "

ناشناس گفت...

اين عکسا رو ديدم تازه فهميدم جمعه که بهتون زنگ زدم و ديدم رسيديد بايد سجده شکر به جا مياوردم!! آخه عمو اين چه کاري بود؟؟!به قول فسقلي خودم که وقتي من يه کار خطرناک ميکنم ميگه:" مگه جون تو مال توئه؟!!" حالا از اين به بعد که شما راه به راه منو نصيحت ميکنيد ميدونم چي جوابتونو بدم! به هر حال به شدت خوشحالم که به خير گذشت...... به قول خارجيا
take care

ناشناس گفت...

ما ديگه از اينکارا نمی کنيم... راستی اين هفته سه روز تعطيله ها... کی باغبونی بلده

ناشناس گفت...

از همه چي بدتر ايه که بعضي ها اصولا راننده نيستن و جون بقيه رو به خطر ميندازن ... و غريب به اتفاق هم از دست فرمونشون تعريف مي کنن ...

به خيال جاده ... عروسي رو عشق است و ديدن دوستان و فاميلارو ...

راستي من اون عکسرو که برفارو زدن کنار تا ماشينا ردشن دوست دارم ...

ناشناس گفت...

اي بابا من اگه باغبون بودم باغچه خودمو بيل ميزدم البته خدائيش به احترام شما هم که شده بايد يه کلاس فشرده بيل زني و پيوند زني و قلمه زني و غر زني و ...برم " البته ببخشيد اشتباه شد اين آخري و قبلا سه تا پي اچ دي گرفتم " حالا که تعطيلات و عشق است و يک جاده پر از برف و يخ و خاطره به مقصد يه دنيا سبزي و پيوند جان و طبيعت براي آبياري روح و روان- خوش بگذره عمو جون سفر بي خطر از طرف من دست نوازشي بکشيد بر سر نسترن و شمشاد و موورد تا بعد