۰۵ اردیبهشت ۱۳۸۷

دوست


مادر بزرگ و خاله اتی می گفتن دوست اگه خوب بود ، خدا دوست می گرفت ، خوب اين خودش از فرهنگ بسته روستائی گلندوکی اونا سبز شده بود. حالا حرفاشون با خودشون رفته

دوستای زيادی داشتم ، هانری دوست دوران دبستان ، مسعود رفيق شفيق دبيرستانی ، رامين عزيزترين دوستم تو دانشگاه، قاسم دوست جبهه ، چقد بهم کلک می زد ، من نفهمم ماموريت ها ی خطرناک و اون بره پشت خط دشمن ومن چون زن و بچه دار بودم ، خرحمالی های پشت خط به من بيفته ، خسته ولی زنده ، عباس ، نصير ومحسن دوستای يه رنگ اداره ، الان همه هستن ، استوارو يار

من چقد برای اونا دوست بودم ، يادم نمی ياد ، فقط محبت های اونا يادمه ، من کاری کردم ، يادم نمی ياد

چرا وسط اون همه فقط اينا با يکی دوتای ديگه موندن ، چون اونا دوست بودن ، بدون چشمداشت ، محبت بود ، اگه بازگشتی نداشت

الان که نزديک ترين دوستم ، قديمی ترينشونه ، دوستش هستم ، مثه اون ، بدون باز کردن حساب

۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

جاده

جاده شايد برای من، عاشقانه ترين ، پر راز و رمزترين، سبزترين و پرجاذبه ترين مفاهيم رو داره.

چه جائی بهتر از جاده برای خلوت کردن من با خدا. می دونی، جاده به من تمرکز می ده، مخصوصا اگه سبزباشه.

می تونی کنار يه بيشه کوچولو پارک کنی. يه قهوه داغ اين خلوتو داغتر می کنه، وسکوت تو.. و فرياد جنگل

صدای ماشين های عبوری و ساکت شدن آروم آروم صدای اونا سر پيچ جاده، واينکه می گن : تنهائی، به تنهايی خدا

اگه يه نم بارون هم تو هوا باشه، معرکه می شه. جمعه گذشته، جاده جواهرده همينجوری بود...

۲۷ فروردین ۱۳۸۷

Arthur C. Clarke


دو سه روز به پايان سال هشتاد و شش آرتور سی کلارک مرد . به همين سادگی... من تقريبا تموم نوجوونيمو با کتاب های اون سر کرده بودم ، با قدرت تخيل او به تمام سيارات و کهکشون های دور و نزديک رفته بودم ، سر کلاس دبيرستان چه راهی بهتر از رقتن به روياهای کتاب داستان تخيلی پايان کودکیChildhood,s End ، برای فرار از کلاس درس

يه خورده که بزرگتر شدم ، اسپيلبرگ ، کتاب تخيلی اديسه فضائي A Space Odysseyاونو فيلم کرد ، ولی اصلا فيلمش ، با عظمت کتابش ، قابل مقايسه نبود

پيشنهاد می کنم ، کتاباشو بخونيد ، مثه ، آيا فردا ،شهر ستاره ها ، پايان کودکی ، اديسه فضائي ووووو يه عالمه ديگه

اون فقط يه نويسنده نبود ، نه اصلا ، اون اساس مخابرات ماهوارهای رو در سا ل هزار ونهصد و چهل و چهار پی ريزی کرد ، الان به مدار ماهواره های ثابت مخابراتی می گن :مدار کلارکClark orbit ، هر سياره ای يه مدار ثابت ماهوارهای داره که اگه ماهواره در اون نقطه باشه ، نسبت به زمين ثابته ، يعنی مدار کلارک دور همه سيارات کشف نشده هم منتظر ما مخابراتياس

در ضمن اولای جنگ جهانی دوم ، کلارک جوون ، طراح سيستم های رادار نيروی هوائی سلطنتی انگلستان بود ، بخاطر اعلام خطر سيستم های رادار کلارک ، کشته های حمله های موشکی آلمان ها با موشک های V1 و V2 به حداقل رسيد ، ما ايرونی ها می دونيم ، حمله موشکی چيه ، بخاطر همين کار ، بعد جنگ بهش لقب Sir دادن

آخرای عمرشو در سريلانکا می گذروند.. درست يه ماه پيش روز هجدهم مارس رفت ، من که خيلی دوستش داشتم


،

۲۵ فروردین ۱۳۸۷

کشف يه سياره مثه زمين خارج از منظومه شمسی




ديروز پريروزا ، يه مقاله اومده بود رو سايت خبرگزاری ها ، که يه سياره در فاصله سی سال نوری پيدا شده که در اصل يه کره خاکيه وشبيه زمينه و تقريبا هم وزن زمين ،،،، اين سياره هر چهار روز و نيم يه بار دور خودش می چرخه و هر پنج روز و نيم دور خورشيدش،،، حالا بيا حساب کنيم اين سياره چقد شبيه زمينه
حالا فرض کنيم ، همه پارامترای ديگه مثه زمين
  1. شبانه روزش با توجه به گردش وضعی وانتقالی (مضرب مشترک صد و هشت ساعته گردش وضعی و صد و سی و دو ساعت گردش انتقالی) هزارو صد و هشتاد و هشت ساعت ، يعنی شبش انقد طول می کشه که دمای از دست رفته ، می تونه تا سيصد درجه برسه و ظهراش انقد گرم می شه که مخ فضانورد احتمالی قول قول می جوشه
  2. اصلا فصول شکل نمی گيره ، چون سال فقط پنج و نيم روزه
  3. با توجه به فاصله دمای شب و روز ، چرخش اصلی شيميائی در سياره ، بر شيمی ازت محور استواره ، نه مثه کره زمين بر شيمی کربن محور ، يعنی موجود زنده اگه باشه آمونياک جای آب می نوشه وازت تنفس می کنه
  4. با توجه به دمای روی سياره و گردش انتقالی ، خورشيد منظومه خيلی کوچيکه و فاصله تا سياره کمتر از ده ميليون کيلومتره (فاصله زمين تا خورشيد خودمون صد و پنجاه ميليون کيلومتره )، تشعشعات خورشيد کوچولو پدر هر چی عينک آفتابی رو در مياره

  5. ،،،،، هزارو يه دليل ديگه

اصلا ن هم اين سياره مثه زمين نيست ، حدس زده می شه با توجه به حساسيت های حيات بر روی کره زمين در سراسر کهکشان راه شيری پنجاه تا سياره مثه زمين باشه و فاصله متوسط اونا تا زمين حدود پنجاه هزار سال نوريه ، پس ما يه کره زمين ديگه تو صندوق عقب ماشينمون نداريم که داريم همينی رو هم که داريم ، داغون می کنيم ، همينو می خواستم بگم

۲۲ فروردین ۱۳۸۷

تولدم مبارک




جونم برات بگه امروز من شدم چهل و هفت سال تمام ، خالص بدون استخون ، يادش بخير تولد هشت سالگيم ، کادوهام خيلی با حال بود ، يه گيتار کوچولو ، کتاب آخرين بازمانديه سورخپوستان...


هجده سالگيم سر کلاس دانشگاه ، چند تا کارچوبی....


بيست و شش سالگی ، جبهه ، افسر وظيفه بودم ، ديدگاه ، ديده بان بودم ، نمی دونم می دونيد يعنی چی... يعنی نفر اول خط... کادو پونزده روز مرخصی تشويقی.. ديدن آسفالت های خيابون های تهرون .... حموم واقعی وو ديدن دختر کوچولوم (حالا دانشگاه شريف ، دانشجوی فوق ليسانسMBA)


سی وشش سالگی ، عمه ها و بقيه .. فرودگاه استکهلم.. ساندويج مک دونالد... داشتم از پرواز جا می موندم


چهل و پنج سالگی ، شانگهای.. کادو از دوستای چينی ، پوآلوئی ، جزايرسليمان ، فليپينی ، ويتنامی ، مالديوی...مالزی


امروز و عزيزانم و تهرون زيبا

۲۰ فروردین ۱۳۸۷

کم آبی


خوب ، مثه اينکه يه سال کم آبی شديد در پيش داريم ، هر ساله تو مازندرون و گيلان ، آبياری باغچه ها فقط در ماه های تيرو مرداد بود ، اما امسال ، از اول فروردين ، باغچه ها نياز به آب داشت . حالا ببين حال و روز استان ها ی خشک ، مثه يزد و کرمون

با همه اين دردسرا چه اجباريه ، همه می خوان باغچه ها رو چمن بکارن، از هر گياهی هم مصرف آبش بيشتره ، اگه جاش پاپيتال بکارن ، همون سبزی و داره و تو تابستون داغ ، فقط هفته ای يه بار آب می خواد

خلاصه از همين الان بفکر باشيد ، کولر آبی هارو بررسی کنيد ، نشتی آب نداشته باشه ، اگه وضع مالی خوبه ، بد نيست يه کولر گازی جور کنيد ، تا گرون نشده

خلاصه همه تو يه قايقيم ، آب نباشه ، واسه همه نيست ، ياد بگيريم پنج برابر يه اروپايی يا کانادائی آب مصرف نکنيم ، جون من ماشين هاتونو با آب تصفيه شده نشوريد ، هفتصد ليتر آب خوردن درجه يک ، واسه شستن ماشين ، سرتون سوت نمی کشه