
عجب هوای خشکی داشت اين بهار امسال ، منم حساس ، مثل شاليزارهای خشک شمال شده بودم امسال ، تف ديده ، بی حال و خسته..
تا اينکه ديروز يه گفتمان داشتم با همسر بانو ، ايشون حاليشون شد که بنده همچين بی برنامۀ بی برنامه هم نيستم ، يه خورده اين رعد و برق ترس داشت اولش، ولی پشتش ، بارونی بود که نگو
امروز صبح تازه بود همه چی ، و من مثل شاليزارهای شمال ، شاداب و سبز بودم..
خيابون های تهرون، خيس و جارو کشيده، يه عالمه برنامه با حال، بازی ايران و امارات که حتما می بريم، همچين با حال هم می بريم، هفته ديگه پنج روز تعطيلی پشت هم، يه هفته باغبونی و سرو کله زدن با گل ها و درختا، بزودی عمه کوچيکه از سوئد می یاد، ايول!
ببينم، کنسرت يه خواننده هم اگه باشه، ديگه بساط جوره..
۱ نظر:
معرکه بود هوای امروز صبح تهران، همین که چشمامو باز کردم فهمیدم امروز با همه روزای پیش فرق داره..پر از تازگی و طراوت
ارسال یک نظر