درسته که کوهستان های نشتارود خيلی قشنگه ، و کاملا بکر و دست نخورده ، ولی ساحلشم دستکمی نداره ، اونجا قايق سواری ، در دهانه مرداب نشتارود يه حال ديگه داره ، مثه مرداب انزلی وقتی آب شور دريا و آب شيرين مرداب ، می خوان به هم برسن ، آب بدجوری بالا پائين می شه ، همچين قايق و بالا پائين می کنه مثه اينکه يه پره کاهه 
غروبا يه استکان چائی يا يه فنجون قهوه با شکلات تلخ ، رو موج شکن ..... موجا که می خورن رو سنگا ، بارون آب درياست که خيست می کنه ، دلچسبه ، فراموش نشدنی
 
 
۲ نظر:
میدونید کنار دریا یه حس غریبی به آدم دست میده.ولی اون حس خیلی قشنگه. هرچی هست که من خیلی دوسش دارم. غروب شگفت انگیز دریا، طلوع رویاییه دریا، آرامش دریا، خروش دریا ... همه و همه آدمو میبره تو اون حس قشنگ.میدونید تو غروب دریا چی میچسبه؟ بشینی رو یه صخره کنار دریا...خودت تنهاي تنها.. موج بزنه به این صخره و صدای غرش موج فضا رو پرکنه...آرامش و آرامش...راستی اگه خدا این 3 عنصر حیاتیو یعنی جنگل و کویر و دریا رونمی آفرید چی میشد؟اصلا" کسی عاشق ميشد؟
با شکلات تلخش خيلي موافقم چه کنار دريا، چه همين الان
آرش
ارسال یک نظر