۲۰ شهریور ۱۳۸۷

بارون ، خدا


نمی دونم اين خاصيت بارون نرم نرمک صبح بود يا خواب عميق ديشب ، يا نيم ساعت نرمش با Cidny Graford ، همراه با آخرين CD اون

در هر صورت در تموم طول راه خدا با من بود ، وسکوت با هر دو ، هر چی بود ، آرامش بود و رضايت.... آ دم گاهی ساکته واسه اينکه غمگينه ، يه موقع ها ساکته چون راضیه ، يه وقتائی هم سکوت علامت آرامشه ، نه آرامش قبل از طوفان ، نه ، يه خلسه از حضور ، يه خنکی خاصی که فقط خيسی يه قطره بارون لای موهای ريخته رو پيشونی درست می کنه

۳ نظر:

ناشناس گفت...

بابا چه خارجي نرمش ميکنيد دايي!
سکوت ميتونه دلايل زيادي داشته باشه..اما اين نوعش خيلي لذتبخشه..يعني ته ته آرامش

ناشناس گفت...

در این کویر تشنه عصیان و آرزو...
آن هنگام که انتظار می کشی در پیله وجودت پروانه شدن را...
چه خوش است که ببارد جرعه نابی از باران به کام عشق...
و به قول سهراب عزیز:
چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت
و...
عشق را زیر باران باید جست...
پس ببار...بی امان ببار......

ناشناس گفت...

سلام دائی

خیلی وقت بود که از خدا و نعمت هاش نمینوشتین. وبلاگتون شده بود کلاس معلومات عمومی که اونم مزایای زیادی داره... اما این نوع نوشته یه چیزه دیگه است... دلم برای خدا و خدائی نوشتن تنگ شده!!!!!!!!! راستی سکوت ما ناشی از دلتنگیه ماست