
تصوير يه پوست بره کنار شوميـنه ، با يه ديوان حافـظ ،با يه ماگ گنـده قهوه داغ ، و يه کاسه آش ماست که ازش بخار بلند ميشه ، تو سايه روشن آتيـش هيزم درختای خشک که تو هر لحظه انتظار جرقه رو داری ، و نشستن خدای مجسم بر پوست بره ..... و خلوت يک رويا، و نم بارون پائيزی....سال گذشت
۲ نظر:
صحنه ای که گفتید درست مثله یه تیکه از بهشته ... خوشا بسعادته هر آنکه جاش تو بهشته... خوشا به حاله شما که اهل بهشتید
چقدر آرامش و گرمی توی تصویر رویایی شماست
ارسال یک نظر