۰۹ دی ۱۳۸۷

لحظات تنهائی ، ذهن زيبا


چه قشنگ می شه نوشت از لحظات تنهائی

اونموقع که فقط خودتی و خدا ، اون موقع ها ئی که ، می شه به پشت سر نگاه کرد ، لحظات از دست رفته وبه پيش رو و باقيمانده عمر، حتی اگه لحظه ای...

از الان تا ابديت وقت هست ، عجب دنيای با حاليه ، شيرينی لبخند فرزند ....

طعم خوش خدا رو داشتن و در دريای محبت يه حس قديمی آراميدن...

واقعا اين خدائی که من دارم...

واز همه بهتر طعم توت فرنگی

۰۷ دی ۱۳۸۷

مادران ايران زمين


داشتم سايت سپندارمزد و نگاه می کردم ، چند نقاشی از استاد شکيبا ديدم ، از زن ايرونی ، خيلی شبيه مادرم ، مادر بزرگهام ، ،، بودن ... پری جان ، مادر جون ، عزيز
بهترين مادر های دنيا ،،، مادر هم مادر ايرونی

۰۵ دی ۱۳۸۷

آشوزرتشت


زرتشتیان سراسر کشور برای شرکت در آیین درگذشت "اشو زرتشت" امروز در آتشکده ها و گهنبارخانه های شهرهای مختلف استان یزد گردهم آمدند.به گزارش خبرنگار مهر در یزد، این مراسم به طور گسترده تر در شهرهای یزد، اردکان و تفت برگزار شد و بیش از پنج هزار نفر از هموطنان زرتشتی از نقاط مختلف کشور در آن شرکت کردند.

به اعتقاد پیروان آیین زرتشت، "اشو زرتشت" بیش از سه هزار و 500 سال قبل از میلاد مسیح در تخت سلیمان آذربایجان متولد شد و در سن 30 سالگی برای دعوت مردم به راستی از طرف "اهورا مزدا" به پیامبری برگزیده شد.زرتشتیان معتقدند، اشو زرتشت در سن 77 سالگی در آتشکده بلخ با پیروانش در حال نیایش بود که دست "توریراتور" به قتل رسید.

در این مراسم همچنین موبد زرتشتیان از مقام 23 شهید زرتشتی کشور در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق تجلیل کرد.پیروان آیین زرتشت از شهرهای تهران، یزد، شیراز و اصفهان در این مراسم شرکت کردند.

آشوزرتشت

از انروز که اهريمن بد نهاد به جنگ با هرمزد آغاز کرد ، شش هزار سال گذشته بود و درين مدت، اهرمن دوبار با (آفات و ديوان و تاريکي و بيماري و درد و نياز و خشم و دروغ) به جهان هورمزد کمين زده و آب و خاک و گياه و حيوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد براي رهايي ازين آفت ها ، زرتشت را به اين گيتي فرستاد و دين و آيينهاي خود را به او سپرد تا مردمان را به سوي نيکي راهبري کند و جهان را به راستي و پاکي و آباداني از شر و بديِ اهريمن آزاد گرداند تا پيروزي هورمزد به انجام برسد. در پايان آن سه هزار سال، (رستاخيز) خواهد شد و بدي و زشتي و ناپاکي از ميان بر خواهد خاست و دست اهريمن تا ابد از دامان آفريدگان اهورامزدا کوتاه خواهد شد و جهان، پاک و فرِ نخستين را باز خواهد يافت.
بنابر گفتارهاي زرتشتي ، براي زادن زرتشت سه چيز از جهان بالا بهم پيوست: نخست، فره ي زرتشت که فروغ و شکوه ايزدي بود، دوم روان بود و سوم، تن. اينک بهترست به تشريح هريک ازين سه عنصر و چگونگي همگون شدن انها براي زايش اشو زرتشت پرداخته شود تا خواننده اي که بتازگي به کاوش در دين زرتشت علاقمند شده است بداند که خوشحالي و شگفتي زرتشتيان از زايش اشو زرتشت از چه روست.
فره ي زرتشت
فره ي زرتشت را اهورا مزدا از «روشنايي بيکران» که در «سپهر ششم» بود بنا کرد و از آنجا به خورشيد و از آنجا به ماه و از انجا به سپهر ستارگان که در زير سپهر ماه بود، فرود آورد. از «سپهر ستارگان» ، فره ي زرتشت به آتشگاه خاندان «فِراهيم روان زُيش» فرود آمد. از آن پس ، آتشگاه فراهيم بدون نيازمندي به چوب و هيمه ، پيوسته و با فروغ بسيار مي سوخت. فراهيم نياي زرتشت شد و فره ي زرتشت از اتشگاه خانه در وجود زن فراهيم که فرزندي را آبستن بود داخل شد. پس از چندي زن فراهيم دختري بدنيا اورد که نامش را «دغدوا» يا «دغدو» گذاردند. دغدوا همچون ديگر کودکان رشد ميکرد و چون فره ي ايزدي را در وجود خود داشت چون چراغ ميدرخشيد و نور مي پراکند.
از ديگر سو، اهريمنان که از زادن زرتشت بيم داشتند ، وسيله انگيختند تا فراهيم و ديگر مردمان گمان کنند که دغدوا ازينرو انچنان ميدرخشد که با جادوگران راه دارد. پس فراهيم فريب خورد و دغدوا را از خانه و قبيله ي خويش راند. دغدوا در مسير آوارگي خود به قبيله ي «سپيتمان» رسيد و در خانه ي سرور قبيله فرود آمد. پس از چندي دغدو با «پوروشَسپ»، فرزند رئيس قبيله ازدواج کرد. بدين گونه بود که فره ي زرتشت از خاندان فراهيم به خاندان سپيتمان و پوروشسپ، پدر زرتشت رسيد.
روان زرتشت
روان زرتشت را هورمزد بگونه ي «ايزدان بهشتي» آفريد. پيش از آنکه زرتشت به جهان زيرين بيايد، روان وي در جهان بالا ميزيست. چون زمان زادن زردشت رسيد «بهمن» و «ارديبهشت» از ايزدان مينوي و ياوران هورمزد، ساقه ي بلند و زيبايي از گياه «هَوم» را از سپهر ششم که جايگاه روشنايي بيکران است، برگرفتند و بزمين فرود آمدند و آنرا بر سر درختي که دو مرغ برآن آشيانه داشتند فرود آوردند.
«مار»ي به آشيانه راه يافت و چوجه ي مرغان را فرو برد. آنگاه ساقه ي هوم، مار را کشت و مرغکان را رهايي بخشيد. آنگاه روزي پوروشسپ که تازه دغدوا را بزني گرفته بود درپي گله به چراگاه رفت . در راه ، بهمن و ارديبهشت بر او آشکار شدند و او را بسوي درختي که ساقه ي هوم برآن بود رهبري کردند. پوروشسپ بياري اين دو مهين-فرشته، ساقه ي مقدس را بدست آورد و آنرا بخانه برد و بزن خويش سپرد تا آنرا نگاه دارد.
تن زرتشت
گوهرِ تن اشو زرتشت از «آب و گياه» بدست «خورداد» و «امرداد» ، دو ايزد ديگر از ياوران هورمزد ساخته شد. خورداد، «ايزد آبها» ست و امرداد ، «ايزد گياهان». پس خورداد و مرداد در آسمان، ابر انگيختند و باران فرواني بر زمين باريد. چارپايان و مردمان شاد شدند و گياهان، تازه و خرم گرديدند. مايه ي تن زرتشت، که خورداد و امرداد در باران نشانده بودندش، با قطرات باران بزمين رسيد و در دل گياه جاي گرفت.
آنگاه پوروشسپ براهنمايي خورداد و امرداد، شش گاو پرمايه برداشت و به چراگاه برد. گاوان از گياهاني که مايه ي تن زرتشت در آنها بود خوردند. بزودي پستانهاي گاوان پرشير شد و مايه ي تن زرتشت به شير انها آميخت. پوروشسپ گاوان را بخانه برد و به دغدو سپردشان تا انها را بدوشد. آنگاه زن و شوي اش ، ساقه ي گياه مقدس هوم را که بياري بهمن و ارديبهشت بدست آورده بودند ، نرم کردند و در شير آميختند و از آن خوردند.
بدين گونه؛ روان زرتشت و مايه ي تن وي در وجود دغدوا با فره ي زرتشت گرد آمد و پس از چندي زرتشت براي راهبري دين و آيين هورمزد در ششم فروردينگان از مادرش دغدوا در کنار درياي چي چست اروميه زاده شد.
آز هفته نامه آشوزرتشت

۰۳ دی ۱۳۸۷

شرم بر ما


خدای من ،،، من شکمی فربه و چاق دارم


هميشه سيرم ،،، مجبورم رژيم بگيرم


بعد از اتمام اين نوشتار ، همه چيز را از خاطر می برم


باز شکم چرانی


شرم بر من


چه بگويم به وجدان انسانيت

۰۲ دی ۱۳۸۷

جاده


جاده تنهائی های من ، خموش ، در چنبره خود
منتظر آمدنت بود
سرآشيب جنگل سبز ، مست طراوت شبنم
جويبار مه ، در پس گدار سرخ جاريست

ای کاش طعم توت فرنگی بر لبانت بودم

۲۱ آذر ۱۳۸۷

ای کاش می توانستم


کاش می توانستم ، قطره آبی بودم ، بر لبان تشنه ات

يا که برگی بر ، چتر سايه نيمروز

يا که صدای آواز سينه سرخی در برف

که افيون بهار بودم در دل شب

کاش تکه ای از اسباب بازی آتش بازی کودکانه

که می سوختم برای پوزخندی

يا نخ پرک بادبادکی آويخته به سيم های برق

بوی علف ، از لگد کوب سم اسبچه های خزر

شايد مرا سرنجاميست ، نويد طلوع

آن کرم ، خواب پرواز را هم نمي ديد

۱۱ آذر ۱۳۸۷

زندگی جاريست


امروز صبح ، هوای سرد پائيزی تهرون ، دو روز بارون می اومد ، هوا زياد کثيف نيست ، عباس آباد ساعت هفت صبح ، روزنامه های ورزشی اول اومده رو دکه روزنامه فروشها
زندگی جاريست ، هيلاری کيلينگتون وزير امور خارجه می شه ، فکر می کنم وضعيت IT و صنايع وابسته به اون تو دنيا بهتر بشه ، با هشت سال تاخير در اصل باند ال گور در امريکا قدرتو در دست می گيره ، در اصل حالا عصر نرم افزار شروع شده ، حالا وقتشه ، ما بايد جای خودمونو تو دنيا پيدا کنيم ، وضعيت نا بسامان صنايع وتجارت سنتی ، يه فرصته جديد واسه IT ، بيدار بشيد ديگه