۰۲ دی ۱۳۸۷

جاده


جاده تنهائی های من ، خموش ، در چنبره خود
منتظر آمدنت بود
سرآشيب جنگل سبز ، مست طراوت شبنم
جويبار مه ، در پس گدار سرخ جاريست

ای کاش طعم توت فرنگی بر لبانت بودم

۳ نظر:

ناشناس گفت...

مثل هميشه وقتي ميام اينجا يه حسه خوبي بهم دس ميده نوشته ها، عكساااا، طبيعت خوشگل ... :)

ناشناس گفت...

توی شعراتون پر از زندگیه..میدونید من وقتی میخونمش اون فرزادی که پشت این ظواهر زندگیه میبینم..یه پسر بچه شاد..ناراحت که نشدید اینقدر رک نوشتم؟

ناشناس گفت...

لعنت به این cash پارس آن لاین .من نوشته جدیدو نمیبینم