۲۲ دی ۱۳۸۷

قلعه رودخان 2


های ، آهای گيله مرد کجائی

در پس مه ، راه گم کرده ای

قلعه تاريک است ، گم گشته پشت جنگل

پيچک نياکانم ، پيچيده بر شيار راه

من آنروز جا مانده بودم ، از قافله پويندگان

راه می دانستم ، چاه می دانستم

من فقط نفسی دير رسيدم ، من فقط جا مانده بودم

پشت آن بوته سبز ، در پس مه ... رفتيد

اشتياق رفتن ، در دلم خاموش شد

من فقط نفسی دير رسيدم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این است نسل شماو نسل ما