۰۶ آذر ۱۳۸۶

زانوس

جاده چالوس ، سه چار کيلومتر بعد از مرزن آباد اگه بپيچی سمت راست ، وارد جاده کجور می شی ..آخر جاده به شهر نور ختم می شه ،جاده خيلی قشنگيه پر از مناظر بديع و دست نخورده، بدونه تعويض روغنی و فرياد اتاق اتاق و ويلا ويلا.....يه سی کيلومتر که گز کردی دوباره سمت راست وارد جاده کندلوس می شی..اينجا هم از اون جاده اول قشنگتر...شايد اسمشو شنيده باشی يه ده آبادو نمونه با موسسه سبزی های داروئی و موزه و متل و رستوران قشنگ ...ولی اينا مال توريستاس..تو که انقد با حالی وب لاگ منو می خونی..بايد دو کيلومتر مونده به کندلوس دوباره پپيچی سمت راست يه سر بالائی يک کيلومتری رو بری بالا می رسی وسط ده زانوس...کسی نمی شناسش..دست نخورده و بکر...از اينجا می تونی برنامه يه پياده روی رويائی يه روزه روبريزی..از وسط ده منظره نقاشی شده يکی از کارای استاد کماللملک جلوی چشته که تو سفر سلطون صاب قرون به اينجا کشيده
با يه شيب کم يه جاده مال رو تورو می بره به بهشت جنگلای ازگيل و توسکای سياه و سروهای کمياب ، آخر راه محل ييلاق چوپوناس و بهش می گن: گاوسرا..می تونی اگه خوش شانس باشی ازچوپونا نون و پنيروماست بخری ناهاربخوری خيلی خوشمزس ،گاهی وقتا گل گاو زبون ناب هم دارن ، برات دم می کنن ، خيلی آدمای مهربونيند، اگه راه و ادامه بدی از پل زنگوله توجاده چالوس سر در مي اری که مسيرش سخته ، نرو..راه و بر گرد ، می تونی شامواگه صب سپرده باشی در رستوران کندلوس بخوری شبوهم تو متلش بخوابی ...امتحان کنيد..راه البته گرگ و خرس و گراز داره نبايد پنج شيش نفر کمتر باشيد..ولی می ارزه

۰۵ آذر ۱۳۸۶

من و آرش و رستم و دماوند


امروز صبح معلوم بود اين ديو سپيد پای دربند...دماوندو می گم، ما ايرونی ها خيلی بهش مينازيم . تو قصه ارش چه زيبا از فراز بام ايرون جونش پر می کشه تا هر چه دورترک اون تير سرنوشت به زمين بشينه وهر چه بيشترک مرز توران عقب تر کشيده بشه رستم ديو سپيد پليدی رو در يکی از مغاک های اون ببند کشيده ، هنوز بوی گوگرد تلخ از تنوره ديو گاهی به مشام ميرسه.... و ما چه راحت البرز کوه رو از ياد برديم
آره دردم کوهنوردی نرفتن شماست..اگه تهرون يا مازندرون زندگی می کنی ، که زود شال وکلاه کن...اگه نه که دلت بسوزه
قبلا بايد يه فصل کامل پياده روی در ارتفاع حدود چهار هزار متری کرده باشی ، بهترين جا همين قله توچال هستش ، البته نه که با تله کابين بری ، بهترين مسير ، مسير شيرپلاست. خووب که نفست چاق شد...با ماشين قدم رنجه می کنی هشتاد کيلومتری تهرون يعنی پلور، از اونجا سه تا مسير برا صعود هستش...اگه حالش نبود يه پياده روی نصفه روزه تو ارتفاعات پلور هم خودش خيليه..حالا بعدان اگه حالشو داشتيد راجب کوهنوردی زمستونه هم می نويسم...ولی اگه وارد نيستيد ، حتما با یه بلدش بريد کوه

۰۴ آذر ۱۳۸۶

توچال


هوا امروز صبح خيلی گرفته بود..جون می داد آدمای بی حال و يوخولو لحاف بکشن تا گردن بالا و به اداره زنگ بزنن بگن: مريضم نمی تونم بيام سر کار..بعد يه روز خسته کننده رو بگذرونند...آخرشم راستی راستی از کسالت باد بيارن



ولی آدم های با حال...باز زنگ می زنن اداره می گن: مريضن...ولی می رن کوه توو بوران و برف يه ماجراجويی با حال..نمی گم برو جونتو وسط برفا نفله کن...هر کسی به وسعش بره دنبال ماجرا...سنگ نوردی دمت گرم...یخ نوردی ؟ ايول، خيلی با حالی...ولی اگه حال اين کارارو نداری ، يه راه راحت سوسولی هم هست



دو سه سال پيش توو همچين هوائی رفتم يه اتاق گرفتم هتل توچال..حالا چه جوری رفتيم...اينجوری
ساعت هشت صبح با تله کابين رفتيم ايستگاه پنج ، صبونه توپ..ديگه اونجا که رسيديم هوا طوفانی بود...از بوران چشم چشمو نمی ديد...تله کابينه بين ايستگاه پنج و هفتو خاموش کرده بودن...مامور تله کابين گفت توو پناهگاه باشيد خبرتون میِ کنم...نيم ساعت بعد اومد دنبالمون با داد و هوار که بدوييد...يه رب بيشتر وقت نداريم..دوباره هوا بد می شه ها...ما هم کوله موله رو زورچپون انداختيم تو تله ، د برو که رفتی



کابين وسط مه و ابر می رفت بالا ، کابين عقبی و جلويی اصا معلوم نبود..رسيديم ايستگاه هفت جلوی در ايستگاه سه متر برف کوت شده بود ، باد پودر برف و داخل ايستگاه فوت می کرد..می دونی از در ايستگاه تا تله سيژ چهل پنجاه متر بود...نمی دونی با چه جون کندنی خودمونو ولو کرديم رو ميله های سرد صندلی تله سيژ...تک تک رفتيم وسط بوران...نمی دونم تا حالا با اکسيژن يخ زده حال کردی...يه چيزيه بين خفه گی و غرق شد گی ، دو سه دفه هم تله خاموش شد..زير پامون معلوم نبود چه عمقی داره ، من قبلا اومده بودم ، می دونستم بين ده تا بيست متره..پس از بيست دقيقه بصورت نيمه منجمد رسيديم به ته مسير تله سيژ..ما که يخ زده بوديم نمی تونستيم از صندلی در حال حرکت بپريم پائين...يکی دستم وگرفت پرتم کرد پائين...همچين کشون کشون خودمو کردم تو هتل..بقيه هم مثل من ...زندگی زيبا می شود
هوای داغ هتل ، چه متبوع پوستو می سوزوند..دور يه ميز تو سرسرا ولو شديم ، چه دکوراسيون قشنگی ، چه فضا سازيه باحالی ..شير داغ ...قهوه...کيک شکلاتی...همش حال ..همش حول...خييييييلی با حال بود

۰۳ آذر ۱۳۸۶

شام با دوستای قديمی



آدم دوستاشو از سر راه که پیدا نمی کنه . کلی وقت می ذاره ، از دل و جون مايه...آخرش همش باد فنا...چرا ؟ چون کار داره ..بچه ها نمی ذارن وقت نداره... ترافيک..دوری راه ...خستگی کار..بی حوصلگی...بابا ، اقا جون ، زنده ای برا چی..زندگی فقط اونموقع که با دوست و رفيق هستی می ارزه
ديشب خونه يکی از دوستای قديم بودم..از خاطرات کنار رودخانه ماسوله ...طرقبه مشهد...انزلی..جاده چالوس..برف بازی وافسوس از دو سه سالی که کمتر به هم رسيديم...شام ماهی سفيد بود و کوکو سبزی با سبزی پلو...پلو ابکش نشده ، همچين هول هولکی ولی چه حالی داد...نشستيم کلی حرفای صد من يه غاز زديم...نه حق مشاوره ای نه در آمدی فقط يه چار ساعتی زندگی کرديم ، حالی داد که نگو

۰۱ آذر ۱۳۸۶

گلن دوًک


من از طرف مادر بزرگ مادری گلن دوًکی هستم..تا چند سال پيش يه روستای کوچيک پشته کوهی بود ، نزديک تهرون ، تيکه کوچيکی از لواسون..فاميل های اونجاييمون اصلا به حساب نمي امدن تا اينکه زميناش گرون شد...همه اون طويله ها و چاله چوله های باغ های خرابه ، شد زمين مرغوب...همه شدن پول دار...البته ما هم از طرف پدربزرگ مادری مادربزرگمون اونجا دو هزارمتر زمين داريم که بايد یين شصت هفتاد نفر تقسيم بشه...که هيچکی سراغش نميره ، زمينه هم تا حالا گمو گور شده

حالا چرا اسمش گلن دوًک شده..داستانش از اين قراره

يه مراد نامی بود که پدر پدر مادربزرگم بود ،پدرش تبريزی بود متولد همدان..پدرش اخرای عصر سلطون صاب قرون اجباريشواز حکومت نخريد(همون خريد سربازی فعلی) اونهم قهر کرد اومد اطراف تهرون بزاز شد...زن از دهه افجه گرفت ، پنج تا پسر داشت که کوچيکه پدر مادر بزرگمه ديگه...مراد شروع کرد اطراف افجه به زراعت...خوب اونموقع ها همش سر اب و مرز بين زمين ها دعوا بود ، اون و پسراشم از قرار خيلی گردن کلفت بودن ، هر غريبه ای می امد نا کار می کردن..به زبون ابا اجداديشون گلن يعنی اونيکه مِی ياد و دوًک يعنی می زنيمش...حالا گلن دوًک می شه چی... آفرين ، می شه غريب کٌش...چه روستای قشنگی..چه اسم فانتزيی برای اين مناظر زيبا

علم کوه


بعد از دماوند دومين کوه بلند ايرونه،4850متر ارتفاع داره،راحترين وطولانی ترين راه برای صعود بهش،رفتن از طالاقون ازآبادی خسبان هستش ، اگه از طرف رودبارک - کلاردشت دراستان مازندرون بخوايد بالا بريد،به يه ديواره 650متری می رسيد که يکی ازسخت ترين ديواره های دنياست...کار هر صخره نوردی هم نيست، پيشنهادش نمی کنم. از طرف شهسوارم راه داره،ولی نرفتم نمی دونم چه جوريه...

ولی يه راه راحت هم برا بچه های تهرون هست،،،،اتولو روشن کن از راه لواسون و شمشک بروبالای پيست اسکی ديزين.... ساعت 5 صبح يه روز آخرای شهريوراين عکسو گرفتم..همه جاتاريکه ، فقط قله های علم کوه آفتاب خورده... يه قهوه داغ با شکلات تلخ چه چسبيد بهمون

۳۰ آبان ۱۳۸۶

محمد نوری


ديشب بارون می امد ، رانندگی می کردم در ترافيک سنگين تهرون بارونی...خفن...يه دفعه ياد نوار ممد نوری افتادم..روشن ، افتاد رو آهنگ بارون..يعنی جای ديگه هم نبايد می افتاد...غصم گرفت ...چرا کنسرت چند ماه پيششو نرفتم...مگه يادگار فرهنگ ما فقط تخت جمشيد..نوری صدای دل ما ايرونی هاست..صدای گندم زار ..بوی بارون..همهمه جمعه بازار...هنوز با اون صدای جاودانش قلبای ايرونی هارومی لرزونه...در یابيد اونو ..خودش يه شانسه با اون هم عصريم....حتم دارم کنسرت بعديش شايد بليط به سادگی گيرتون نياد....شنيديد از سرزمين ایرون می گه ...يه بار ديگه گوش کنيد...عاشقتريد نه!...دوباره

۲۹ آبان ۱۳۸۶

ايوان باغ

اطراف تهرون پرازايوان باغهای فراوونه ،دربند، اووشون فشم ، ميگون ، فرحزاد...لب رودخونه...قهوه خونه های با حال رستورانهای سنتی ، رستورانهای فرنگی... تهرونی ها عادت دارن روزای جمعه اينجورجاها می رن...شلوغ و پر ترافيک..روزای ديگه رو ول می کنن...می شه قرارای کاری رو هم اونجا گذاشت... اين دفعه يه روز صبح زود زود برو اونجاها...صبونه سرشير وعسل... يا نون و پنير و سبزی باچايی داغ..ايول.. اگه دو سه هفته ديگه وايسی می تونی توو جاده ديزين اين صبونه با حالوبا يه نمايش زنده از يخ نوردی ببينی..تنبلی نکن ، برو حالشو ببر...نظرتو يادت نره برام بزاری

درياچه اروميه داره می ميره


۲۶ آبان ۱۳۸۶

زمين داره داغ می شه


بابا چرا حالی کسی نمی شه....زمین داره داغ می شه...ای بابا
هیات بین الدُوَلی تغییرات آب و هوایی (آی پی سی سی)گفت
تردیدی در تغییرات آب و هوایی نیست و به احتمال 90 درصد عامل اصلی این تحولات انتشار گازهای گلخانه ای توسط انسانها بوده است
تغییرات آب و هوایی ممکن است عواقبی "ناگهانی و غیرقابل برگشت" به همراه داشته باشد
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد
از جمله این عواقب ممکن است آب شدن یخچالهای طبیعی و انقراض نسل برخی موجودات باشد
اگر اقدامات جدی در مورد کاهش گازهای گلخانه ای در سراسر جهان انجام نشود، تشدید گرمای زمین، زیست محیط را مختل می کندکه نتیجه آن برهم خوردن زندگی و سلامت جامعه انسانی است
تغییرات آب و هوایی به فقیرترین مردم جهان بیشترین صدمه را می زند
وزيران محيط زيست اتحاديه اروپا
در صورتی که کليه کشورهای عضو اين اتحاديه نمی خواهند تلاش های جهانی برای مهار تغييرات آب و هوا با مخاطره روبرو شود بايد از طرح کاهش سی درصدی گازهای مضر تا سال 2020، حمايت کنند

۲۴ آبان ۱۳۸۶

ماهی گيری


تاحالا ماهی گيری رفتی ، اصلا اون قسمت گرفتن ماهی و کشتن يه موجود زنده منظورم نيست ، خيلی ها ماهی رو که می گیرن دوباره می ندازن تو اب ، منظورم سکوت وزيبايی اطراف یه برکه و يا خم يه رودخونس ، يه انتظارقشنگ که شايد هيچ وقت تموم نشه، حتما يه کلاه پردار هم بذارسرت، خووب حواستو جمع کن، دل بده، صدای توک زدن ماهی کوچولو هارو می شنوی ،بال زدن سنجاقکهارو چطور... می شه تاغروب اونجا نشست و حال کرد ، موقع غروب قول می دم بسختی بتونی دل بکنی. امتحان کن بعد برام کامنت بذار

باغچه 1


تاحالا يه باغچه داشتي.کنارکامپيوترتون گلدون داری ، نه پس چی داری ، هيچ چی ؟ سبزش کن اين برهوت دل و.شايد خيلی از دلتنگی ها بره.همين الان پاشو يه دونه با حالشو دستو پاکن

۲۳ آبان ۱۳۸۶

شروع


.امروز می خواستم با يه مطلب خوب بلاگم و شروع کنم. يه تمرين برای ارتباط گرفتن . کاری که در محيط حقيقی خوب راهشو بلدم ولی دنيا دنيای مجازيه، بايد اين راهو رفت، بريم سينه کار