۲۲ مهر ۱۳۸۷

رودخونه خاموش


آرزوهای ساده من ، همه نقشی از جنگل سبز ، آسمون بارونی ، پرده ای از منظر رودخونه داره ، آرامشی در تنهائی خدای تنهای من ، بوی علف خيس شمال ، کمی بوی دود ...لابلای بوی تنباکوی قليون قهوه خونه های کنار شاليزار ...
جاده دو هزارو که بری بالا بعد هفت هشت کيلومتر ، می رسی به يه مرکز پرورش ماهی قزل آلای رنگين کمون ، واقعا موجودات زيبائی هستن ، وای ما آدما چه چيزائی رو قربونی اين شکم کارد خوردمون می کنيم...
کمی پائين ترک ... يه قهوه خونس ، کنار رودخونه ... رودخونه وحشی... خروش سکوت تنهائی خدا ، ساکت می کنه فرياد بيداد رودخونه رو .... يه استکان چای ديشلمه... بوی دود قليون .... سرمای نمور خيس ....
خدا زيباست و زيبائی رو دوست داره

۲۱ مهر ۱۳۸۷

نان و پنيردر سفره خدا


مدت ها بود دلم برای يه لقمه نون و پنير ، با خيار و گوجه فرنگی تنگ شده بود . خسته شده بودم از استيک آبدار ، با سوس ماداگاسکار، با پيش غذای قارچ و ميگو...
چه عاشقانس لقمه نون پنير، با گوجه خياری که تو آماده کرده باشی... چه عاشقانس دست در سفره خدا بردن... وچه خوشبخت هستم من

۱۲ مهر ۱۳۸۷

رانندگی صحيح


شوخي نيست که يک ملت هر ساله حدود سي هزار نفر از افراد خود را کشته يا مجروح کند چون دارد به سر کار، مهماني، خريد و يا مسافرت مي‌رود. تنها در دوران پس از انقلاب، لااقل 700 هزار قبر براي کشته‌هاي رانندگي حفر شده و دست کم 15 ميليون نفر مجروح شده‌اند که تعدادي از آنان بايد باقي عمر را بر روي تخت و يا ويلچر بگذرانند...به راستي ما را چه شده است که يکي از بي فرهنگ ترين مردم دنيا در رانندگي از آب درآمده ايم به طوري که در کنار معرفي جاذبه‌هاي گردشگري در ايران، «هشدار جدي نسبت به رانندگي خطرناک ايرانيان» يکي از بخش‌هاي جدايي ناپذير کتابچه‌هاي راهنماي جهانگردان است؟ مگر ما چگونه رانندگي مي‌کنيم که فيلم رانندگي و نيز نحوه عبور عابران در ايران، تبديل به يکي از انواع کليپهاي پربيننده و خنده‌دار در اينترنت با صدها هزار بيننده شده

رانندگي در دنيا يک امر «جمعي» است ولي در ايران يک امر «فردي» تلقي مي‌شود. رانندگي در ايران يعني «مي خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان ديگر، «رقيب» من هستند و من نبايد از رقبا عقب بمانم...هر فضاي خالي که پيدا شد بايد زودتر از ديگران آن را پر کنم.

«رانندگي صحيح» نوعي مشارکت در يک امر جمعي است. اين «جريان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد مي‌رساند نه به اصطلاح «زرنگي» او. «رانندگي صحيح» که نوعي مشارکت در يک امر جمعي است به معناي «هدايت خودرو خود در جاي صحيح در بين خودروهاي ديگر» است. بنابراين، اينکه خودرو فرد در بين دو خودرو جلويي جا مي‌شود يا نه، تأثيري در نحوه رانندگي صحيح ندارد... وقتي در جامعه‌اي اين نگرش به رانندگي حاکم باشد، يعني هر کس قبل از آنکه به رسيدن به مقصدش فکر کند به دنبال مشارکت در حرکت جمعي خودروها باشد، اين نظم در عمل چنين خود را نشان مي‌دهدبا اين روش:1. سرعت حرکت خودروها چند برابر مي‌شود.2. احتمال تصادم اتومبيلها به شدت کاهش مي‌يابد.3. در صورت تصادف، با توجه به مسير خالي در دو طرف، خودروهاي پليس و آمبولانس به سرعت به محل رسيده راه را باز مي‌کنند.4. در صورت پنچر شدن يا خرابي يک ماشين، به دليل وجود فضاي کافي راه بندان پديد نمي‌آيد.5. از همه مهمتر، رانندگان با اعصاب راحت رانندگي مي‌کنند. ديگر لازم نيست که آنان در هر لحظه چهار طرف را مراقبت کنند تا مبادا سپر يا آينه اتومبيل کناري به اتومبيلشان برخورد کند يا از عقب کسي به آنها بزند...