۲۲ مهر ۱۳۸۷

رودخونه خاموش


آرزوهای ساده من ، همه نقشی از جنگل سبز ، آسمون بارونی ، پرده ای از منظر رودخونه داره ، آرامشی در تنهائی خدای تنهای من ، بوی علف خيس شمال ، کمی بوی دود ...لابلای بوی تنباکوی قليون قهوه خونه های کنار شاليزار ...
جاده دو هزارو که بری بالا بعد هفت هشت کيلومتر ، می رسی به يه مرکز پرورش ماهی قزل آلای رنگين کمون ، واقعا موجودات زيبائی هستن ، وای ما آدما چه چيزائی رو قربونی اين شکم کارد خوردمون می کنيم...
کمی پائين ترک ... يه قهوه خونس ، کنار رودخونه ... رودخونه وحشی... خروش سکوت تنهائی خدا ، ساکت می کنه فرياد بيداد رودخونه رو .... يه استکان چای ديشلمه... بوی دود قليون .... سرمای نمور خيس ....
خدا زيباست و زيبائی رو دوست داره

۴ نظر:

ناشناس گفت...

راستی که خدا زیباست و زیبائیها را با مهارت کامل خلق کرد
شهربانو

ناشناس گفت...

به نظر من زیباترین صدای طبیعت صدای خروش رودخونه به همراه صدای به هم خوردن برگاست...یه جور آرامش بینظیره..صدای زندگیه
ضمنا این عکسی که گذاشتید خیلی زیباست

ناشناس گفت...

و دلم تنگ است...
دلم برای باقیمانده خداوند در زمین تنگ است...
دلم به اندازه هزار و سیصد و اندی سال تنگ است...
و تنها امید به حسی که چندی پیش خاموش شد..............

ناشناس گفت...

چرا دیگه نمینویسید؟