۰۹ بهمن ۱۳۸۷

پيچ جاده


از پيچ اول ، بعد تونل کندوان

....هيچ تنها و غريبی طاقت غربت چشما تو نداره....

چه بورانيه ، برف پاک کن نمی تونه برسه شيشه رو پاک کنه

.....هر چی دريا رو زمينه ، قد چشمات نمی تونه .....

سر اولين پيچ هزار چم ، برف وايساده ، با يه قهوه داغ و شکلات تلخ چطوری

......ابر بارونی بباره...

دستات چه گرمه ، روحمو نوازش می کنه

رسيديم کلبه ، يه چائی الان برات درست می کنم

....وقتی دلگيری و تنها ، غربت تمام دنيا....

صبح اينجا خيلی قشنگه ..

شاليزارو از اين بالا ببين ، همه چی زندس

... از دريچه قشنگه ، چشم روشنت می باره .....

چه دنيای قشنگيه .... بخدا

۲ نظر:

ناشناس گفت...

من فکر میکنم دنیا برای ما اون چیزیه که از دریچه چشممون میبینیم..اگه قشنگه این قشنگی از درون ما بر میاد..

ناشناس گفت...

همونی که بانو گفت