
گاهی آدم کارائی می کنه که فقط می شه گفت خريته : خوب ما هم ديشب از اين کارا کرديم ، چيه ، چرا اخم می کنی ، به پاشوره زدن که ماليات نداره
شب داشتم همينجور هلک هلک ، تو اوتوبان شلوغ ، تو لاين وسط ، رانندگی می کردم ، يه وانت نيسان ، از سمت راست کوبيد به ماشينم و سبقت گرفت ، تا اومدم به خودم به جنبم چند ماشين رد کرده بود ، شمارشو نديدم ، کله خریم گل کرد و همچين با چندتا لائی کشيدن انداختم پشتش ، پلاکش گل مالی شده بود ، احتمالا دزد بودن ، با بوق زدن ، خواستم نگهش دارم ، ولی اون سرعت و زياد تر کرد و فاصله گرفت ، دوباره رگ اصيل شوماخری بيدار شد ، جلدی دوباره بهش رسيدم ، يارو نمی تونست در بره ، بدجوری گير کرده بود ، از اوتوبان زد بيرون ، منم سپر به سپر چسبيده بودم بهش
راننده تنها بود ، قلچماغ بنظر نمی اومد ، حريف بودم ، رفت تو يه کوچه فرعی و خلوت ، اولش ترسيدم ، يواش کردم ، بعدش به خودم گفتم: من بچه خيابون نواب ، از يه گرو گور کم بيارم؟ زد بغل ، منم چسبوندم به در راننده ، مثلا اوستا بازی در آوردم ، پريدم پائين
چشمتون روز بد نبينه ، از در سمت شاگرد ، نفری که تو صندلی فرو رفته بود و ديده نمی شد و خيلی هم گردن کلفت بود با يه چماغ پريد پائين ، راننده هم از همون طرف با يه دشنه اومد پائين ، هردو تا هم يه نيشخند می زدن ، يعنی جوجه ، چيه ، فرمايشی بود
مرگ و جلو چشمم ديدم ، داشتم دو دقيقه پيش تو ماشين گيتار ملودی گوش می کردم آ ، به همين راحتی يعنی ما مرديم ، حالا من که خيلی کار دارم
راننده دستی ماشينشو نکشيده بود ، ماشينش عقب عقب تو سر پائينی دور گرفت ، راننده دوئيد دنبال ماشين ، اون يکی هم با نگاه ، راننده رو دنبال می کرد ، عصايی قفل فرمون و از رو صندلی بغل برداشتم زدم رو دست يارو ، چوبش افتاد ، دستشو گرفت و از درد خم شد ، آدرنالين بود که تو خونم از طريق غدد مربوطه ريخته می شد ، پريدم تو ماشينم و د درو ، تو آينه نگاه کردم ، وانت افتاده بود تو يه جوب گنده ، يه لنگش هوا بود ، اون يه کی هم مشغول دستش بود
تو پارکينگ خونه ، هنوز زانوهام از ترس می لرزيد ، اومدم پائين ، سپر جلو يه کم خط افتاده بود ، ولی خودم خال بر نداشته بودم ، عجب کاری کرده بودم ، اصا بنده از اين ببعد بچه ناف محله سوسولام ، هيچم دل و جراًت ندارم