۱۳ تیر ۱۳۹۱

باز چالوس از دیزین

اتوبان صدر،سربالائی 
سرازیر،هزاردره بطرف گلندوئک ،جاده پر پیچ و خم
می چرخم و می چرخم ، از حسرت دوران ، از وحشت ایام
زردبند ، همه سخن بودم، عمو سلیمون، مادر جون، خاله اتی
میگون ، شمشک، ماشین و بزن بغل بلندترین نقطه جاده،یه قهوه
پیست دیزین زیر پامون بود ،مثل اینکه همه دنیا مارو می دیدند
سرازیری بالای پیست بطرف هتل دیزین
صبح آغاز شد
فردا این جاده رو چی جوری برم 

هیچ نظری موجود نیست: