
من بچه خيابون نوابم ، پدرو مادرم هم اونجا به دنيا اومدن... تا همين چند سال پيشک بافت قديميشو داشت ، ولی چند ساليه شده يه اوتوبان زشت ، هنوز خونه مادر ، همونجاست ، با همون گرميه بچگی ها ، با يه نيش گاز از سره خيابون آزادی می رسيم بهش ، ولی چه فايده...ايييی
اونموقع ها اول می رسيدم چار راهه لولاگر...يه در مونگاه اونجا بود مامان هميشه کوچيک بودم واکسنامو اونجا می زد ، از اونجا هر وقت رد می شدم ، ياده واکسن می افتادم
يه کم پائينتر سه راه هاشمی بود..... خيلی وقتا اونجا فوتباله تيغی می زديم ، گاهی وقتا هم کار به کتک کاری هم می کشيد
تقاطع خيابون سپه با خيابون نواب اسمش چارراهه گلکار بود، اونموقع پادگان باغشاه دو تيکه نشده بود ، در اصل اونجارومی گفتن سپه غربی.... کمی پائين ترک چهارراهه مرتضوی و چهارراهه اناری...اونجا ميوه فروشا بساط می زدن.... تو اون منطقه ، اونجا از همه جا ميوه ارزونتر بود.... چارراهه بعدی خيابون سينا همون محله ما بود
محله برا خودش حرمتی داشت.. کاسباش خوش انصاف بودن.. کلمه بچه محل خودش افتخاری بود ، ناصر حجازی ، حميد درخشان واکبر افتخاری از کوچه پس کوچه های اونجا رفتن تيم ملی فوتبال... راستی محمد نصيری وزنه بردار افسانه ای دهه شصت هم بچه اونجا بود..... اييييی
اما حالا محله مرده ، غير خونه مادری ، همه رفتن ، همه چی غريبس.... لهجه کلوم من ديگه پاسخ نداره... هيشکی تيکه های منو نمی فهمه... همه مهاجرند..... هيشکی حرمت نداره .... انگار تو محل خاک مرده پاشيدن.. کاشکی اينجا هم مثه کوچه ابشار بود
۵ نظر:
عمو..اين آخراي نوشتت خاکستري بودا
ياد تهرونه قديم -نه تهرون تو فيلما به اون قديمي :گراند هتل و توب خونه و نظميه و عدليه و.... اين چيزا نه ، همين تهرونه 25 سال پيش خودمون يادمه تو طالقاني ، يه الاغي داشتيم برامون سيب زميني پياز مياورد و ميوه هاي فصل ، يه موتوري داشتيم هر بعد از ظهر نون لواش مياورد در خونه ها ، يه وانتي داشتيم دوغ و کره دست ساز ورامين مياورد يادمه مامانم يه ظرف گذاشته بود زير چک چک کولر بعد از ظهرا هندونه مي نداخت توش که خنک شه يادمه زير دخت کاج مي شستيم چايي مي خورديم بچه تر که بوديم تابستونا مامانم يه ظرف بزرگ آب مي ذاشت وسط حياط ،ظهر که مي شد ذل آفتاب گرم مي شد و ما هم با هاش آب تني مي کردي آره خوب گفتي چقدر همه چي فرق کرده درسته ما سرعته پيشرفته اقتصادي و اجتماعيو ... همه چيمون از غرب کمتره اما اين همه تغيير تو 25 سال اونم نه فقط تو بافت شهريو اجتماعي بلکه تو
هر چي مرام و معرفته الهي که عاقبت به خير شيم !
خيلي خوب يادمه ... اون تو کوچه داد زدنا.... نفتيه .... نمکيه.... چاقو تيز کنيه .... لاف دوزيه ... چه صفايي داشت خونه بابا بزرگ ... آخر هفته ها... اون دورهم جم شدنا... سفره هاي 30 نفري ... کاش هميشه اون بزرگترا باشن ... اونا که رفتن انگار همه چيمونو بردن ... اي بابا اينم خاکستري شد که ....
in masire ahmaghaane daare maaro be koja mibare?khoda khodesh rahm kone...shaayad be in migan ye joor estehaleeye narmak narmak ke be khorde goosht o poostemoon mire va hameye sonathaaro ba technology o asre jadid taagh mizane...bedoone inke khodemoon befahmim daarim az koja mikhorim!!!!!!!!!!!
faghat khoda khodesh rahm kone....
درسته بافت قديميه منطقه رو تغيير دادن اما قبول داريد اون اتوبان واقعا" شاهكاريه براي خودش خونه هاي جديد مثل ماكت ساخته شدن .درسته صفاي گذشته رو نداره اما....
من محرم هاي اونجا رو دوست دارم خيابان سرسبيل روزهاي عاشورا تاسوا فكر مي كني واقعا" كربلا همونجاست مراسمشون خيلي زيباست.
ارسال یک نظر