۲۱ آذر ۱۳۸۶

حوا نوشته از زمستون


ديدم حوا خيلی خوب نوشته حيفم اومد نچاپمش:

گفتي دلت بسوزه:

خوب سوخت ،

گفتي زمستون:

يادش بخير:

قديم نديما يه حياط داشتيم خيلي بزرگ ،برفي که مي شد مي زديم تو برفا ... خووب که خيس مي شديم –يه بخاري نفتي داشتيم گوشه اتاق، مامانم لباسامونو اينرو اونرو مي کرد که نسوزن ، خشک شن که دوباره بپوشيم بريم تو برفا يادش بخير:

همسايمون يه کرسي داشت من عاشق لم دادن زير لحافش بودم

يادش بخير :

آدم برفي که مي ساختيم يواشي دکمه کاپشن برادرم مي رفت جاي چشماش!!! اصلا از من نپرسيد چه جوري چون نمي دونم چرا!!!

يادش بخير :

چقدر گوش به زنگه راديو بوديم که بگه فردا مدرسه ها تعطيله !

يادش بخير:

رفتيم آبعلي سورتمه سواري ،چه کليه دردي ، اما چه کيفي!!!!

گفتي کنسرت:

2 ساله نتونستم برم خيلي دلم مي خواست، اما خواجه اميری و دير خبر شدم .

گفتي انار:

بابام شب جمعه ها انارو گل گل درست مي کنه تو پشقاب تا که بريم سراغش اما همچين مي يايم بجنبيم ،از ترس نوش- که نجه گلوش ، هفتا سوراخ بايد دنبال ظرف انار بگرديم ...

چه حالي مي ده انار و چاي داغ کنار مامان و با با و داداش و سر و همسر پاي شومينه وقتي دونه دونه از پشت شيشه برف مي ريزه ، ريتم ملايم آهنگ متن عاطفه هاست ...

شب تعطيلي و حس با هم بودن و زندگي کردن آخ جون فردا شب خونه بابا چه کيفي داره ...

خوب اومدي خيلي خوب اومدي عمو فرزاد به مامان بگو بغل اون انارا يه ديگ آش رشته داغ داغ تو سرماي آخر پاييزي که "ها" ميکني بخار ميشه، خيلي مي چسبه ،جمعتون جمع

۸ نظر:

ناشناس گفت...

عمو فرزاد..اگه منم قهر کنم نوشته هامو تو وبلاگ خوشگلت میذاری؟؟!!

ناشناس گفت...

الهام بانو جان نوشتش با حال بود ، برا همين چاپيدمش ،در مورد تو هم لازم به قهر نيست ، هر چی بنويسی ، می چاپيم

ناشناس گفت...

پس اینجا بچاپ بچاپه به گمونم؟!ا

ناشناس گفت...

وااااااااااااي! داشته باشين عمو فرزاد منو تحويل گرفت. آخي راحت شدما داشتم يواش يواش عقده اي مي شدم ! اولش جو گير شده بودم حاليم همرام نبود ،هي مي نوشتم، هي عمو تحويل نمي گرفت - اما حالا که تحويل گرفت -چه تحويل گرفتني عموجون من گفتم قهرم اما نگفتم مي خوام تيتر اول بشم که (دروغ گفتم )الانم لپام سرخ شده از خجالت حالا لازم نبود يه تيتر وبلاگتونو بذاريد براي من ....(بازم دروغ گفتم) -هر کاري مي کنم تعارف کنم نمي تونم ،اين شاخ و اين دمم نمي ذاره شبيه بچه مثبتا باشم ،خوب ديگه دست خودم نيست. آخي! خودمونيم بعضي وقتا نتيجه حسوديم چه کيفي مي ده ها!!!(اما اين يکيو راست گفتم)راستي از کنسرت چه خبر خوش گذشت ؟

ناشناس گفت...

عمو جون خدائيش دلم نمي ياد از وبلاگتون برم بيرون اما چه کنم که اينترنتم کپنيه بايد کوله رو زود جمع کنم !!

ناشناس گفت...

زندگي حرف خوشيست ، يک نگاه ، يک لبخند ، وعده يک ديدار ، زير چتر يک درخت ، آسمان آبي رنگ ، دلم اما قرمز ، زندگي با همسر ، زندگي با فرزند ، کودکي بس زيبا ،روحش از جنس شفق ، گونه هايش از گل ، ديدگانش از نور ، خنده هايش از عشق ، چهره اش نوراني ، پر احساس بهار .پر احساس بهار ...

ناشناس گفت...

کنسرت احسان خواجه اميری بيش از تصورم با حال و عالی اجرا شد . در موردش منويسم.

ناشناس گفت...

بازم واي !عمو جون يه جمله فقط براي من نوشت !دمتون گرمو فرح بخش -ترسيديد بازم حسوديم درد بگيره يه پاراگراف غر بزنم !پيشگيري کرديد ،آره خوب کاري کرديد آخه هميشه گفتن پيشگيري بهتره از درمانه اونم از نوع وبلاگيش ،اونم با تم کنسرتيش ،اونم از جنس عمو فرزاد- پر از زندگي که روزي سي هزار بار آرزو مي کنم ايکاش اندازه يه سر سوزن بلد بودم مثل اون زندگي کنم منظورم زندگيه، واقعا زندگي - پاينده باشيد که هميشه انرژي مي ديد اونم از نوع مثبتش !اونم از جنس بلوريش