باغچه2
يه آلونکی ساختم شمال با کلی قرض وقوله يه دو سالی طول کشيد تموم شه حالا رسيده جای خوبش ....درخت کاری...اصلا رو پام بند نيستم ...همش نقشه می کشم ...درخت نخل يا سيکاس ...دورشو با سرو لاوسن حصار کنم...برا اينکه خاکو بپوشونم..چمن خوبه يا پاپيتال..لب باغچه چی ؟ شمشاد برگ پرتقالی یا ترون..اصلا برگ نعناعی بهتر نيست ؟ درختا همه تزئينی باشه يا ميوه هم بزنم..برا روياهام يه باغچه می خوام قد دنيا..به اندازه تمومه درختا برگ می خوام..کی می تونه اونقد که من بذر چمن لازم دارم بمن بذر بده...فقط خدا می تونه باغچه منو تابستونای گرم آبياری کنه...باهاش شريک می شم...اين باغچه سبز دلواصلا بی خيال بدهکاريام...سرما خوردگی ...پنج شنبه بارون می ياد که بياد....صندوق عقبه ماشينمو عشقه ...يه گنج....کج بيل ، شنکش و... بيلچه..چاقوی پيوندزنی... خدايا من چی کار کردم که خوشبخترين آدم دنيام؟راستی نظر بديد چی بکارم ...با شما هم شريکم
۸ نظر:
باغچه دلت سبز که دلم و سبز کردي ياد ده دوازده سال پيش افتادم که يه باغچه اي بود تو کردان با يه چند تا دوست خانوادگي گل و بلبل هفته اي يه بار مي رفتيم بيل زني و گل و گل کاري و آبياري و کباب خورون چه حالي مي داد يادم انداختي چشام اشکي شد الان هر کدوم يه ورن -دلشون شاد و دلت سبز وسبز و سبز و سبز تر -اگه برگي از خودت سبز تر پيدا کردي اونو بکار
جناب فرزاد خان
مطلبتان را بطور اتفاقی ملاحظه نمودم و چه حسن تصادفی .بنده از خاندانی هستم که نسل اندر نسل در اینگونه امور در دربار سلاطین زمان مشغول خدمت بوده اند. پدر بزرگم ملازم رکاب سلطان صاحبقران بوده و دائما باغچه ایشان را بیل میزده و اینجانب و اخوین نیز در دربار شاه سابق مشغول بوده ایم منتهی در مورد درخواست شما باید به عرض برسانم این اظهار نظر از راه دور میسر نبوده و نیاز به ملاحظه از نزدیک و اقامت در محل به منظور شناسایی و ارزیابی عوامل مهمی همچون رطوبت محل ، میزان نور و مسیر تابش و بسیاری عوامل دیگر دارد که در این مقال نمی گنجد . لذا در صورت تمایل ادرس را مرقوم فرمایید .
البته در این خصوص از سهراب خان سپهری استعلامی بعمل امد تحت عنوان "خانه دوست کجاست ؟" که ایشان اینگونه پاسخ دادند:
"نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارداز لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟"
در صورت صحت تایید بفرمایید . در محل خدمت میرسیم .
جناب شمشاديان آدرس همون جا سر کوچست
اقا شما الان هیچکدام از این کارها که گفتید نمیخواد انجام بدید . الان واجبترین کار برای شما اینه که بگردید این "حوا " را پیدا کنید .
اقا چقدر "انرژی مثبت "؟!
اخه بقول خودتون مگه شما چکار کردین که انقدر خوشبختی بهتون رو میاره ؟ به خاطر یه وبلاگ زدن ؟ همین؟!
اگه اینجوریه منم رفتم که یه وبلاگ بزنم ........
well,ba baghche o kaashtan shadidam paayeam...
osoolan mikham karam ke inja tamoom shod beram asaalem ye tike zamin bekharam o beram too kare research + baaghdari o bilzani...
nemidoonam begam chi bekari , vali bekar....
best of luck...
دکترجان اسالمو فوت آبم..خودم می برمت اونجا
دلم نيومد يادي از فرهاد نکنم.
تو فكر يك سقفم
یك سقف بي روزن يك سقف پا برجا...محكم تر از آهن
سقفي كه تنپوش هراس ما باشه تو سردي شبها لباس ما باشه
سقفي اندازه قلب من وتوواسه لمس تپش دلواپسي
براي شرم لطيف لحظه ها واسه پيچيدن بوي اطلسي
زير اين سقف با تو از گل...از شب وستاره ميگم
از توواز خواستن تو...ميگم و دوباره ميگم
زندگيمو زير اين سقف با تو اندازه ميگيرم گم ميشم تو معني تو
معني تازه ميگيرم سقفمون افسوس وافسوس... تن ابر اسمونه
يه افق...يه بينهايت كمترين فاصلمونه
تو فكر يك سقفم...يك سقف رويايی سقفي براي ما...حتي مقوايي
توفكر يك سقفم...يك سقف بي روزن سقفي براي عشق...براي تو با
من سقفي اندازه قلب من وتو واسه لمس تپش دلواپسي
براي شرم لطيف آينه ها واسه پيچيدن بوي اطلسی زير اين سقف...اگه
باشه پر ميشه از گرماي تو لختي پنجره هاشو مي پوشونه دستاي تو
زير اين سقف خوبه عطر خودفراموسي بپاشيم آخر قصه
بخوابيم...اول ترانه پاشيم سقفمون افسوس وافسوس... تن ابر
اسمونه يه افق...يه بينهايت كمترين فاصلمونه
عمو بخيل سلام از آشنائيتون خوشبختم خيلي ممنون که تعريف کردين لطف شما کم نشه ولي يه مشکل کوچيکي هست اونم اينه که اگه وبلاگم بزني ممکنه مثل حوا گيرت نياد آخه خدا قالبش و انداخت تو دريا ولي دعا مي کنم يه گيسو پيدا کني مثل خودت خوش دل و با نمک دل شما هم سبز
ارسال یک نظر