
ديدم حوا خيلی خوب نوشته حيفم اومد نچاپمش:
گفتي دلت بسوزه:
خوب سوخت ،
گفتي زمستون:
يادش بخير:
قديم نديما يه حياط داشتيم خيلي بزرگ ،برفي که مي شد مي زديم تو برفا ... خووب که خيس مي شديم –يه بخاري نفتي داشتيم گوشه اتاق، مامانم لباسامونو اينرو اونرو مي کرد که نسوزن ، خشک شن که دوباره بپوشيم بريم تو برفا يادش بخير:
همسايمون يه کرسي داشت من عاشق لم دادن زير لحافش بودم
يادش بخير :
آدم برفي که مي ساختيم يواشي دکمه کاپشن برادرم مي رفت جاي چشماش!!! اصلا از من نپرسيد چه جوري چون نمي دونم چرا!!!
يادش بخير :
چقدر گوش به زنگه راديو بوديم که بگه فردا مدرسه ها تعطيله !
يادش بخير:
رفتيم آبعلي سورتمه سواري ،چه کليه دردي ، اما چه کيفي!!!!
گفتي کنسرت:
2 ساله نتونستم برم خيلي دلم مي خواست، اما خواجه اميری و دير خبر شدم .
گفتي انار:
بابام شب جمعه ها انارو گل گل درست مي کنه تو پشقاب تا که بريم سراغش اما همچين مي يايم بجنبيم ،از ترس نوش- که نجه گلوش ، هفتا سوراخ بايد دنبال ظرف انار بگرديم ...
چه حالي مي ده انار و چاي داغ کنار مامان و با با و داداش و سر و همسر پاي شومينه وقتي دونه دونه از پشت شيشه برف مي ريزه ، ريتم ملايم آهنگ متن عاطفه هاست ...
شب تعطيلي و حس با هم بودن و زندگي کردن آخ جون فردا شب خونه بابا چه کيفي داره ...
خوب اومدي خيلي خوب اومدي عمو فرزاد به مامان بگو بغل اون انارا يه ديگ آش رشته داغ داغ تو سرماي آخر پاييزي که "ها" ميکني بخار ميشه، خيلي مي چسبه ،جمعتون جمع